یکشنبه 92 مهر 14 , ساعت 12:12 عصر

آه باران پاییزی کجا بودی؟گرمای تابستان نفسم
را بند آورده بود،و نمی دانستم چگونه در آن
گرمای جانسوز سیل اشک هایی که همچون
سدی شکسته گونه هایم را در خود غرق کرده
بودند پنهان کنم،
حال که آمدی می توانم با خیالی راحت بارانی
از اشک را بر گونه های سردم ببارانم و بدون
چتر به زیر رقص های تو قدم بزنم و اشکم
سرازیر شود و پنهان نکنم این اشک ها را تا با

نوشته شده توسط زهرا | نظرات دیگران [ نظر]
لیست کل یادداشت های این وبلاگ